تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

همسایه

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفـــت همیشـه زخم مرا التیـــام داد


وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام تویی

تنها دلیل این که من اینجایی ام تویی


هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا

بی اختیــار سمت حرم می کشـد مرا


با شــور شـهر فاصـــله دارم کنار تـــو

احســاس وصل می کند آدم کنار تــو

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ب.ظ

شعر زیبای تکان دهنده ات را دوست دارم،و قابل احترام...

شعر از حمید رضا برقعی است زیبا شعر می گوید...

محمد چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

همسایه از حضور تو،سرمست میشوم...

در لابلای دستان تو،من گرم میشوم...

همسایگی با تو امید رهایی است...

همسایه ! با وجود تو من،حذف میشوم...!

این رو همینجوری برات گفتم...

ممنون
عالی بود ....احسنت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد