تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

میانسالی1

دوره میانسالی (40 -65سالگی )دوره ای است همراه با تغییرات اجتماعی ،شناختی ،جسمی .شخصیت هر انسان در طول زندگی همواره در حال تغییر و دگرگونی است.میانسالی در واقع سن تبلور خویشتن است .در این سن افراد به تعهدات خود در قبال جامعه و خانواده پای بندی بیشتری پیدا می کنند .زنانی که نقش منفعل تری داشته اند فعالتر می شوندو مردان احساسات ملایم و ظریفتر خود را با راحتی بیشتری بیان می کنند.

افراد میانسال عمدتا به نسل آینده یا هر آنچه ممکن است از خود باقی گذارند می اندیشند و به تداوم زندگی علاقه مند می شوند.افراد میانسال که صاحب فرزند هستند با مراقبت و تربیت فرزندان خود به احساس زایندگی می رسند و کسانی که بی فرزند مانده اند ممکن است به فعالیت هایی چون آموزش و راهنمایی نسل جوان بپردازند .داشتن فرزندان سالم و موفق به احساس زایندگی افراد میانسال می انجامد . آنان از یک سو سبک زندگی خود را ارزیابی می کنند وبه حفظ و تغییر آن می اندیشند. بیشتر به عملکردهای گذشته ی خود فکر می کنند . فرد میانسالی که در ارزیابی عملکردهای گذشته خود احساس ناکامی کند دچار بحران میانسالی می شود . بیشتر افراد میانسال دچار مشکل ناشی از شکاف بین دو نسل می شوند. افراد میانسال با خواهران و برادران خود پیوند نزدیکتری احساس می کنند .با والدین کهنسال خود پیوندهای نزدیکی دارند .غالبا افراد میانسال با از دست دادن والدین خود دستخوش تغییرات روانی عمیق می شوند و دگرگونی های تازه ای را تجربه می کنند مجددا به ارزیابی شخصی خود می پردازند . لازم به ذکر است یکی از رشته های در حال توسعه ،روانشناسی سالمندان است که (پیر شناسی رفتاری ) نیز نامیده می شود .

قابل توجه اینکه بروز و ظهور حالات در دوره میانسالی تحت تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی و ژنتیکی می باشد.


نفس عمیق: آدمی همیشه در برون همان را درو می کند که در عالم اندیشه ی خود کاشته است


نظرات 25 + ارسال نظر
س پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ب.ظ http://eisila

سلام
خوب است ولی کامل نیست و نیاز به توضیح و تفسیر و گزارش های کاملتری دارد بعضی قسمت ها مطابق با دیدگاه همه نیست. بنابر این نباید تعمیم داده شود.
این خود یک پروژه ی بزرگ می تواند به حساب بیاید که البته حتما تا کنون به شکل های مختلف به آن پرداخته شده است.
مثلا خود من(۴۴ سال ) جدا شدن از نسل جدید و نزدیک شدن به کهنسالان را اصلا دوست ندارم !!

سلام
در انتهای مطلب اشاره کرده ام که بروز و ظهور حالات تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی و تفاوت های فردی (ژنتیکی ) قرار دارد بدین معنا که حالات و ویژگی های سالمندی در فرهنگها و جوامع مختلف متفاوت است اینها یک سری ویژگیهای کلی است که ممکن است فقط چند تا از آن ویژگی در یک فرد و جود داشته باشد ! نه لزوما همه ی آن ! اما هیچ جایی صحبت از جدا شدن از نسل جدید و جود ندارد . شکاف(فاصله )بین نسلها که مطرح شده در میانسالی وجود دارد. بسیار طبیعی است بنده عرض می کنم امروزه فاصله بین نسلها بین 3 تا 5 سال مطرح شده به دلیل سرعت پیشرفت تکنولوژی و سرعت بروز تغییرات !!!یعنی مادر و فرزندی که تفاوت آنها 20 سال است چهار نسل باهم فاصله دارند حتی ممکن است که این مادر در سن سالمندی قرار نداشته باشد . بله در مورد ویژگیهای دوران میانسالی بسیار سخن رفته است اما از حوصله ی یک یا دو پست خارج است اینجا خلاصه ای از آن را آورده ام.

سهبا جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترین . عالیست .
فقط چرا من فکر می کردم من هم در دوره میانسالی قرار دارم ؟! یعنی با این دسته بندی شما من هنوز جوان محسوب می شوم ؟!!!! دلگرمم کردید !
نفس های عمیقتان محشرند عزیزدل ! آخ که چقدر دلم لک زده بود برای تنفس در این فضا !
ممنون مهربانم .

سلام مهربانترین
بله شما جوان هستید عزیزم .امیدوارم دلتان همیشه جوان بماند و از زندگی بهره ببرید عزیز دل .
خوش آمدی و خوشحالم کردی
نظر لطف شماست . عزیز مهربان.

دانیال -------> جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.danyal.ir

انسان ها بازیگر سریال زندگانی خویش هستند و همان طور که اشاره کردید اصل جسمیت مسئله ای است صد در صد روحانی! اینک از شما میپرسم بقاء جسم به روح است یا به همان بدن خاکی ؟! آیا تقسیم بندی روح به روح 40 ساله تا 65 ساله صحیح است ؟ آیا در روز قیامت که ما را روی سن اعمالمان دعوت میکنند ، میتوانیم دوباره به قالب کودکیمان برگردیم و با همان حرکات چهارده سالگی ، احراز برگه هویت خود را انکار کنیم ؟ سرکار تنفس در نظر ما جسم تنها دستگیره ای است که حوله روح بر آن آویزان است و گذر ایام و زنگ زدگی این دستگیره عاریتی ، دخلی به تغییرات روحی این سنین ندارد ، به عبارت دیگر قبول داریم که در این سن تغییرات روانی مثبت یا منفی در اشخاص ایجاد میشود ولی علتش را سن و سال نمیدانیم ، بلی بر حسب کثرت قضایای اتفاقیه ممکن است این تحولات در آن سنین بیشتر رخ دهد ولی اصل بقای روح بر بنای شاکله شخصیتی و تربیتی دوران کودکی و جوانیش ثابت است ، اینست که رسول اکرم ص فرموده اند اگر شنیدید کوهی از جای خودش حرکت کرده باور کنید ولی اگر شنیدید کسی دست از اخلاقش برداشته ، باور نکنید !

اصل جسمیت مسئله ای است صد در صد روحانی !!!؟؟؟
من کجا گفته ام بفرمایید اصلاح کنم ! انسان از روح و جسم است و جسم کالبد روح است (البته شما که فقه و فلسفه و ادیان و عرفان و...خوانده اید بهتر میدانید )
تغییرات رفتاری در سن و سالهای متفاوت مختلف است .
برادر بزرگوار سن کودکی دارای ویژگیهایی است که اگر همه ی کودکان صد در صد رفتار های مشابه را ندارند به دلیل تفاوت های فردی است ( وراثت و محیط) نه اینکه روحش چنان است و جسمش چنان !!!
این موضوعی که شما میفرمایید بقای روح بر اساس شاکله ی تربیتیش ثابت است موضوع دیگری است !
بله همه ی رفتارهای انسانها تحت تاثیر محیط تربیتی و و راثت قرار میگیرد و این موضوع منافاتی با این بحث ندارد تا آنجا که در انتها آورده ام که همه ی این خصوصیات تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی و زیست شناختی قرار می گیرد که می شود همان بحث شاکله تربیتی دوران کودکی و جوانی که شما فرمودید .لذا می بینیم که یک فرد میانسال در سن 50 سالگی در آمریکا با یک فرد 50 ساله در کشور ایران هم از نظر خصوصیات رفتاری و هم از نظر سلامت جسمانی متفاوت است به دلیل اینکه محیط زندگی -وراثت و نوع تربیت و ارزشگذاری های اجتماعی این دو فرد متفاوت بوده است .
اما همانطور که قبلا گفتم اینها یک خصوصیات کلی است که یک میانسال ممکن است تعدادی از آن ویژگیها را داشته باشد نه لزوما همه ی آنها را .

کهکشان مهر جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://saadat38.parsiblog.com/

سلام
من هم مشاوره می دانم تا حدودی خوشحال می شوم تبادل معلومات داشته باشیم.

سلام
بسیار خوش آمدید. بنده نیز از اطلاعات شما بهره مند خواهم شد.

محمد جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:52 ب.ظ

سلام:
بسیار جالب است،البته به نظر من استثنائاتی هم هست که دوستان حتما به آن می پردازند،ولی در کل این یک مشکل بزرگ
در جوامع است که میانسالان احساس نا کارآمدی داشته و بیشتر
در گذشته قرار می گیرند و با تحلیل گذشته،رمق رفتن به آینده را
از خود می گیرند.

سلام
حتما استثنائاتی هم وجود دارد .
بله این یکی از آسیب های دوران میانسالی بشمار میرود. من در مباحث بعدی خواهم گفت که هوش متبلور افراد میانسال بیشتر از جوانان است اینها فقط تغییرات اجتماعی دوران میانسالی است . تغییرات شناختی را خواهم گفت ...

پروازی دوباره شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://PELKEZAKHMI.BLOFA.COM

سلام ..
میلاد فرخنده ... [گل]

سلام
میلاد زینب کبری(س) بر شما هم مبارک .
می خوانمتان...

دانیال شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ق.ظ

عرض کردم اشاره کردید نه این که لزوما بیان کرده باشید
همان طور که از عنوان بحث ( واژه میانسالی ) پیداست ، شما تاکید دارید از تغییر و تحولات جسمیه ، تغییر حالات روحی را به طور عام نتیجه بگیرید ولیکن ما میگوییم میانسالی از عوارض جسمیه است و تغییر و تحولات روحی دخلی به سن افراد ندارد و اگر هم تغییری فراگیر در رده سنی خاصی صورت میگیرد این از قضایای اتفاقیه است و دلیل را در چیز دیگری باید جستجو کرد ، اصولا شاکله روحی شخص پس از دوازده سالگی به سختی تغییر میپذیرد ! البته این نظر جمع بندی قلیل دانسته های ناقص بنده است و جنبه نقد ندارد ، گفته ام تا نقد شوم

ای بابا شما هم بیدارید ! فکر کردم فقط من شب زنده دارم...
بنده عرضم این است که در اثر گذر عمر یاسن هم ،تغییرات جسمیه و هم تغییرات روحی حاصل می شود .
چگونه می شود تغییرات روحی به سن ارتباط نداشته باشد ؟ شما اگر نوجوانی داشته باشید می بینید، رفتارهایی دارد که دیگر کسانی که نوجوان دارند همان رفتار را دارند .مثلا هیجانات در نوجوانان بالاست . یا اینکه نوسانات خلقی در نوجوانی زیاد است و یا خصوصیات بارز دیگری (که به آن هم خواهم پرداخت )در نوجوانی وجود دارد!اما در این دو ویژگی ممکن است استثنائا نو جوانی به دلایل ارثی و یا عوامل دیگر این ویژگی را نداشته باشد . نمی توان گفت ویژگی های نوجوانی اینها نیست !
بله قضایای اتفاقیه درست است ما نام این قضایای اتفاقیه را می گذاریم عوامل محیطی . یعنی افراد تحت تاثیر عوامل محیطی هستند به همین دلیل است که تفاوت های فردی و جود دارد کسی که در خانواده ی از هم پاشید ه بزرگ می شود این یک استثنا است که قهرا این فرد با همسنهای خودش متفاوت است .
اما این که فرمودید بعد از دوازده سالگی به سختی تغییر میکند !
ممکن است به سختی باشد اما می تواند تغییر کند . حتما اطلاع دارید
امروزه روشی برای درمان افسردگی به وجود آمده به نام نورو فیدبک که با استفاده از امواجی از طریق مشاهده ی مغز در کامپیوتر به درمان افسردگی یا بیماریهای اینگونه ای می پردازند که در ایران در دو سه مرکز انجام می پذیرد. حالا می توان گفت تغییرات صورت نمی پذیرد . پس راههای مختلفی که برای درمان بیماریهایی مانند وسواس ،خود کم بینی ، اختلالات خلقی و .... است چگونه به تغییر انسانها می پردازد!
امیدوارم توانسته باشم توضیحات کافی را بدهم
شب خوش نه ببخشید صبح بخیر چون الان ساعت چهار و نیم است !

سهبا شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز مهربانم . صبحتان بخیر . ممنون از محبتتان .
دخترم متولد ۷۷ است عزیز و کلاس دوم راهنمایی !

سلام عزیز دل
صبح شما هم بخیر. زنده باشد انشالله.
آخر سعیده خانم گفته بودند یگانه جان هم سن و سال من است !تعجب کردم !
امیدوارم هم از زندگی خودت و هم فرزندانت خیر و بهره زیادی ببینی ...

دانیال شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.danyal.ir

به عبارت دیگر سرکار ، گذر عمر را در کنار عوامل تربیت دیگری مثل وراثت و محیط ، خانواده ، مدرسه ، اجتماع ... بانی تغییرات روحی افراد میدانید ، بنده هم منکر این تغییرات در سنین خاص افراد نشده ام که شما نتیجه را تکرار میکنید ، عرض بنده این است که این تغییر معلول علتی بنام گذر عمر نیست ، اگر گذر عمر را علت بدانیم ، بدون استثناء با وجود علت باید معلول آن که تغییرات روحی و شخصیتی است ، حادث شود ولی چون خودتان هم قائلید که هر از گاهی علت ( گذر عمر و دوره میانسالی ) موجود هست ولی تغییرات ممکن است در فرد روی ندهد ، پس اسمش را علت نگذارید ، و علت اصلی را در جای دیگری جستجو کنید ، من سررشته زیادی از علوم روانشناختی ندارم ولی این قدر میدانم که ماهیت روح فرد بیست ساله با روح فرد چهل ساله تفاوتی ندارد و شما به شخص شصت ساله هم انرژی تحلیل رفته اش را بازگردانید با همان شادابی میدود و از پله ها به راحتی بالا و پایین میرود و ربطی به روحیه اش ندارد .... سخن آخر اینکه تاکید بنده به اتفاقی بودن این قضایا به خاطر آن است که عنوان علت میانسالی بر تغییر اخلاق چون استثنا پذیر است ، پس صحیح نیست و استناد به آن الکن هست ! رابطه بین علت و معلول که استثناء نمیپذیرد ، بگردید علت این تغییرات روحی را در جای دیگر پیدا کنید !

بله هست .گذر عمر و سن باعث بروز برخی از رفتارها می شود و من موکدا ، این را عرض می کنم . اگر اینچنین نبود افراد 50 ساله رفتار بچه های 10 ساله را از خود بروز میدادند مگر میشود اینچنین شود .
روح فرد چهل ساله با فرد 20 ساله تفاوتی ندارد ؟؟!!
چگونه به فرد 40 ساله انرژی که در طول 20 سال تحلیل رفته است را باز میگردانید این یک استثنا است مگر نتایج را بر اساس استثنات ارائه میدهند
من چندین بار گفته ام و بار دیگر هم می گویم این رابطه هایی که شما اصرار بر اثبات آن دارید هیچ ربطی به ویژگیهای کلی یک دوره ی سنی ندارد . ضمن اینکه ،رابطه ی علت تامه و معلول است که استثنا ناپذیر است ولی یک معلول می تواند چندین علت ناقصه داشته باشد .
این را عرض کنم به عنوان ختم کلام
من خودم به شخصه و به دیگران بطور عام عرض می کنم در مورد علومی که در حوزه ی تخصصی ام نیست چیزی را رد و اثبات نمی کنم من از مکانیکی ماشین سر در نمی آورم و هرگاه از من سئوال کنند می گویم اطلاعی ندارم فقط سوار می شوم اگر یک روزی رفتم به دنبالش و آگاهی های لازم را هم بدست آوردم حتما پای صحبت افراد متخصص این فن هم باز خواهم نشست ...

دانیال شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.danyal.ir

بنده با علوم روانشناسی سر و کار ندارم و آخرین کتابی که از دانشمندان این فن خوانده ام معراج السعاده مرحوم نراقی بود و اگر صحبتی کردم که رنجش سرکار را ب ارمغان آورد عذر میخواهم ولیکن در فراز آخر پاسختان نکته ای فرمودید که محل تامل بیشتر است ، به عبارت دیگر شما گذر سن و سال را علت ناقصه برای بروز تغییر روحیه افراد میدانید ولیکن ما همه این عوامل را مثل وراثت و خانواده و اجتماع اصلا علت نمیدانیم چه علت ناقصه چه علت تامه ، اگر طبق سخن شما علت بدانیم ، دیگر چرا باید یک دزد را در محکمه وجدان محاکمه کنیم ؟ او طبق وراثت و تربیت غلط خانوادگی و محیط نارس اجتماع دزد بار آمده است و طبیعتا محکوم به دزد بودن در فعل شده است ف اینست که در جوامع غربی و طبق همین نظریات غربی برای دو نفر که معادل هم جرمی مثل دزدی مرتکب شده اند ، دو حکم جداگانه صادر میکنند ولی در اسلام مجازات حدود مجازات شخص دزد و خیلی از گناهان ثابت است چون در روانشناسی اسلامی همه اینها که شما علت میخوانید از موثرات شمرده شده است یعنی وراثت ، خانواده ، گذر عمر و میانسالی در اخلاق و روحیات تاثیر دارند و این شاکله روحی فرد است که تصمیم میگیرد به تاثیرات واکنش مثبت نشان دهد یا منفی و در نهایت خود او انتخاب کننده است نه اجبار عواملی مثل میانسالی !

عوامل وراثت ،محیط و ...علت های ناقصه برای تغییرات رفناری هستند .
محاکمه می کنیم به دلیل اینکه قائل به اختیار داشتن انسان هستیم . یک فرد مانیک که معمولا روسپی ها مبتلا هستند باز هم مورد مواخذه قرار می گیر به دلیل اینکه قدرت بر اختیار وجود دارد .
من یک سئوال در حوزه ی تخصصی (دینی ) خودتان از شما می کنم !
چرا همه ی افراد دیندار و معتقد به اسلام با توجه به این حرفتان که شاکله ی روحی واحد دارند ، رفتار های یکسان یا به عبارتی دینداری یکسان نمی کنند . هر کس گوشه ای را بنابر شخصیت روحی خودش عمل میکند ؟؟

پروازی دوباره یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ق.ظ

سلام ...

یه پیشنهاد ....

چرا شما در سایت کلوب عضو نمیشین ؟

اونجا برای فعالیت و مشاوره هم امکاناتش زیاده و هم مخاطبش ...

یا علی ...

سلام
ممنونم از پیشنهادتان...
من به علت مشغله های کاری کمتر می توانم در فضای مجازی فعالیت کنم
سایت های زیادی هم دعوت به همکاری کرده اند !
اما در خدمت دوستان هستم.

سهبا یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترین . صبحتان بخیر . از نظرات زیبایتان همیشه خرسندمیشوم . ممنون .
سعیده جان متوجه سه سال تفاوت در کلام من نشده اند ظاهرا ! یا نتوانسته اند درست منتقل کنند آنرا ! البته ایشان هم می توانند جای یگانه من باشند . دوستش دارم و خودش این را خوب می داند .

سلام مهربانم
ممنون از نظر لطفت . بله صد البته...

روتین های یک طلبه یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://rutin.blogsky.com

سلام...
مطلب خوب و کارشناسی شده ای بود...ولی یه نقص دارد...با اجازه!
به نظر من ، سنین انسانها در زمانهای مختلف یک متولد است که مولد آن زمان و شرایط قبل از آن است مثلا 5 متولد 4 است و شرایط 5 را 4 مشخص می کند گرچه خود 5 ویژه گی های خاص خودش را دارد و هیچوقت به 5 ، 4 نمی شود گفت ولی خیلی از آثار 4 روی 5 پیاده می شود از لحاظ صفات مثل اینکه این دو عددی بزرگتر از1 و 2 هستند.
منظور؛
اگر انسان بتواند شرایط سنی خودش را با توجه زمان خودش و با تاسی گرفتن از حالش تنظیم کنه همانی می شود که ر زمان خیلی نزدیک آن بود واین تساعد دارد. یعنی چی؟ یعنی یک انسان خیلی خوب در یک صفت مشخص مثل انفاق روز به روز انفاقش بیشتر می شود .
یا عکس آن؛ شخص عصبانی در زمان 1 اگر نتواند کنترل رفتار در زمینه مثلا شهوت را داشته باشد چه بسا وقتی بزرگتر شدو حتی پیرتر شد، بیشتر از زمان قبل هم بشود...
و به این خاط است که روایات ما و توصیه بزرگان تغیر رفتار را در سن میانسالی وبشتر پیری چیزی شبیه محال می دانند.
پس شخص میانسال و پیر همانی است که در زمان جوانی بوده است و البته با کمی تغییر خیلی خیلی جزیی کمتر و یا برعکس بیشتر...
این حرف من مخالف تکامل فکری بشر نیستا... اشتباه نشه! منظور کنترل رفتار است... البته شما خودتان استادین...
پیروز باشید...

سلام
صحبت شما منافاتی با یک سری ویژگیهای کلی بارز در یک دوره سنی ندارد .بله ،تفاوت های فردی در تمام دنیا مورد توجه قرار گرفته است .
ممنون از حضور ارزشمندتان .

دانیال یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ

کسی بدین نظر قائل نیست که افراد یک جامعه از یک شاکله روحی و تفکر مشترک برخوردارند و اتفاقا ااین اشکال به مثال سابق شما در رابطه با اختلاف عقیده یک فرد 50 ساله در ایران و یک فرد 50 ساله در آمریکا بر میگردد که بدیهی است هر دویمان قائل به تفاوت روحی آن دو هستیم و در این امر صحبت جدایی نداریم ، اما عرض بنده این است که حقیقت یک فرد واحده (صرف نظر از عقیده و دین و تربیت اجتماعی اش) در سن 30 سالگی با شصت سالگی اش یکی است و تغییر نمیپذیرد ، منتهی پاسخ عملی و فعلی آن شخص به فرآیندهای تربیتی موجود در روحیه اش نیاز به پیش زمینه های مختلفی دارد که یکی از آنها میانسالی است ، که از آنها به موثرات یاد کردیم مثل ثروت ، قدرت ، وراثت ، اجتماع ... اگر در قالب مثال برای تقریب ذهن بخواهم نمونه ای بیاورم ، میتوانم اینگونه یاد کنم که در هر شهر و محله ای هزاران هیتلر و صدام بالقوه وجود دارند ، کافی است شما همان ثروت و قدرت لازم را در اختیارشان قرار دهید تا سریعا به همان شاکله خبیث روحیه خود رجوع کنند و در عمل یک صدام واقعی را شکل دهند !
با این تفاصیل نتیجه صحبت بنده آن شد که شاکله روحی هر شخص با توجه به شخصیت ساخته شده خودش ثابت است و تغییر نمی پذیرد و اگر شما فرضا به همان شخص شصت ساله بتوانید انرژی تحلیل رفته سی سال قبل را تزریق نمایید ، خواهیم دید که تفاوت محسوسی با ان دوره جوانی اش نخواهد کرد و در حقیقت کل عکس العمل های انسانی پاسخی به زمینه ها و موثرات محیط پیرامونش است مثل جوانی ، ثروت و قدرت و میانسالی و تحلیل قوا و ....... اما نقش همه این موثرات فقط تاکید تاثیر است و خانم تنفس اصلا عامل و علت نیستند و انسان در نهایت خود تصمیم گیرنده است و علت مجازات ثابت برای همگان ( با شاکله های مختلف ) نیز همین است .... بحث خوبی بود و شخصا خیلی استفاده کردم

بنده نیز بهره بردم .متشکرم

نامحرمانه یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.biolojist.blogfa.com

سلام
برای من افتخاری است که شما از مطالبم در وبلاگ ارزنده اتان استفاده کنید

سلام
متشکرم . از مطالبتان استفاده می کنیم !

عبد یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://abdreza.blogfa.com

سلام سال نو مبارک.
البته این اولین باره که تو سال جدید به اینتر نت میام.تا حالا غایب بودم.
ممنون از نظرتون

سلام
خوش آمدید
سال نوی شما هم مبارک .
شما خیلی غیبتتون طولانی شده !!!
امید که سالی سرشار از معنویت داشته باشید .

محمد یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

ببخشید که من دوباره آمدم ! ولی با ارتعاشات فکری که در برخی از پست ها دیدم،بر آن شدم که گرچه این بحث در تخصص من نیست،و از طرفی ،عادت به سکوت هم ندارم!لذا مطلبی را خدمتتان عرض کنم.
من هم فکر می کنم اصولا روح یکی و تغییر نا پذیر است،هر کدام از ما یک روح دمیده شده داریم و بسته به بکار گرفتن آن در طول زمان،که همان عمر است،روحیاتی پیدا می کنیم،شاید نظر شما این است که روحیات میانسالی،این شرایط را داردو...
مگر نمی بینیم افراد مسنی را که هنوز بعد از سالها زندگی،روحیات کودکانه دارند،یا جوانانی که روحیات کهنسالی دارند؟
فکر می کنم منظور شما این روحیات بوده ،ولی برخی رفتند سراغ روح ! بدن و جسم ما روح ما را حمل میکند و برایش امکان فیزیکی ؛عمل؛ را فراهم می کند،و حوزه موقتی برای روح است و بسته به نوع بکار گیری امکانات جسمی،روحیات پدیدار می شوند.
امیدوارم فهمیده باشم.
ببخشید پستم زیاد شد!!!!!!

بله ٬ من یکسری از ویژگیهای دوران میانسالی را بیان کردم . که البته همه ی آن ویژگیها را نگفتم !
ممنون از توضیحات شما

دخترشهید یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ب.ظ http://sallambaba.blogsky.com

نمی دونم چرا اصلا ازین سن میان سالی خوشم نمیاد!!!!
ولی اطلاعات خوبی بود ...

انشالله همیشه سرزنده و توانا بمانید.
هر دوره ی سنی خوبیهای خودش را دارد .امید که از هر مرحله ی زندگی بهره ی کافی ببریم...

سید داود ساجد یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ب.ظ http://sajed.blogsky.com

1- اینکه سن را علت (چه ناقصه چه تامه ) بروز یکسری خلقیات بدانیم غلط است ،چون سن گذر زمان است و ارتباط مستقیم با انسان ندارد (و اگر میگویید که سن دلیل تغییر رفتار است باید دلیل داشته باشید)
2- در این چیزی که شما نوشته اید انسان را یک رباط فرض کردید که هیچ اراده ای ندارد که البته این بنده مدتیست فکرم را مشغول کرده و قصد دارم در آینده مطلبی بر آن بنویسم.
3- با توجه به مطلبی که نوشتید انسانهای که در دوره بعد از ظهور حضرت حجت زندگی میکنند و انسانهایی هستند مومن و متدین ،شما این انسانها را با علوم خود چطور تطبیق میکنید در حالی که این تغییر علی الظاهر غیر ممکن به نظر میرسد.
4- این نظریات چون بر مبنای دلیل استقرائیست قابل استناد به همه نیست.
5- خداوند در قرآن می فرماید:مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‏کند.
این تغییریست که خداوند در درون انسان بوجود می آورد و ارتباطی به وراثت و محیط و ... ندارد.
6- شما محیط و وراثت را علت میدانید در حالی که بنده حکایت انسانهایی را شنیدم که با اینکه خانواده بی دین و لا ابالی و خاندان بی مذهبی داشتند ولی متدین و معقول و با بند و بار تربیت شدند(در حالی که حتی دوستان مومنی هم نداشتند) و عکس این هم بوده،این رو شما چطور توجیح میکنید.
7- این علومی که شما خوانده اید چون از غرب آمده و در غرب چون انسانها به تغییر حالات رفتاری خود غالبا(نزدیک به همه) بی اراده هستند قابل استناد نیست
8- آیا در تغییر رفتاری در انسانها خدا هم جایی دارد؟!!
9- ده تا انسان متدین با هم فرق می کنند(در تدینشان) چون عنایات خداوند به هر یک از آنها متفاوت است (توی کتابهاتون خوندید این رو)
10- انشاءالله شما ما رو می بخشید آخه تخصص ما طلبه ها ایجاب میکنه که در مورد همه چیز نظر بدیم از فوتبال و سینما و تکنولوژی گرفته تا پزشکی و جامعه شناسی و روانشناختی و معماری
نکته : بنده به دلیل اینکه مقتضی موجود نیست کوتاه نوشتم امیدوارم مجبور نشم که توضیح واضحات بدم

1- ویژگیهای مشترک یک دوره زمانی را چگونه توضیح می دهید ؟سن نوجوانی مترتب یکسری ویژگیهاست که در اکثر افراد این گروه سنی مشترک است .هنگامی که دوره نوجوانی به پایان می رسد آن ویژگیها هم معمولا کاهش می یابد .
2-بنده هیچگاه به هیچ انسانی بعنوان رباط نگاه نمی کنم و نخواهم کرد شما چگونه از این ویژگیها به رباط بودن انسان پی برده اید !!!خدا عالم است .
3-برادر عزیز ،مومن و متدین بودن هیچ منافاتی با حالاتی که در این دوران بر انسان مترتب می شود ندارد !
4-در انتهای مطلب توضیح داده شده است که عوامل مختلفی در چگونگی بروز این حالات موثر است که نشان میدهد استثنائاتی وجود دارد .
5 _بفرمایید بر چه اصلی خداوند عده ای را هدایت می کند و عده ای را هدایت نمی کند ! اینجا که اصلا اراده ی انسان در نظر گرفته نشده است !پس چگونه به انسانها عذاب یا پاداش داده می شود چون دست خودشان نبوده است (این حوزه ی تخصصی جنابعالی میباشد )
6-بالاخره من محیط و وراثت را علت می دانم یا سن را (معلومعه درسها را خوب گوش نمی دهید! ) این مثالی که شما فرمودید مربوط به عدم تاثیر محیط تربیتی است ! اما در تربیت هم عوامل محیطی موثرند هم عوامل ارثی برای همین است که سفارش شده از ازدواج با گلهایی که در مزبله می رویند خودداری کنید چون هم وراثت مهم هست هم محیط تربیتی .آنچه شما می فرمایید وجود دارد اما این موضوع را نمی شود تعمیم داد.
7-می فرمایید غربیها اراده ای بر اعمال خود ندارند !
برادر بزرگوار ،همه ی انسانهایی را که خداوند خلق کرده است دارای اراد ه اند اما منعیات دینی ما با مسیحیان و سایر ادیان متفاوت است نه اینکه آنان اختیاری بر اعمالشان نداشته باشند !
8-امروزه به دلیل دوری انسانها ی جهان از معنویت و پی بردن به اهمیت معنویت در رشد و تعالی و درمان بسیاری از بیماریها از روش معنا درمانی استفاده می شود . و کسانی که ارتباط با خداوند دارند از بسیاری از بیماریهای روحی در امانند . کسی که توکل بر خدا دارد یعنی تکیه بر قدرت مطلق زده است اضطراب در او معنا ندارد . . .
9-منظورتان این است چون بر کسی عنایت خدا نیست او متفاوت از دیگری دینداری میکند یا بر کسی که عنایت خدا هست جور دیگری دینداری میکند !!!
اما دین اسلام یکی است و فرامین قرآن هم یکی است . مستندات شرعیه هم (عقل و اجماع قرآن و سنت)یکی است اما همه متفاوت و بنا بر سلایق شخصی دینداری میکنند و این به علت عنایت متفاوت خداوند است !!!!(این در حوزه ی ثخصصی بنده اصلا نیست ) اما به نظرم بعید می آید !
10-اگر در دوره ی طلبگی همه ی این تخصص ها(روانشناسی -جامعه شناسی _ورزش _ و تکنولوژی _معماری _پزشکی _هنر ) را به شما آموزش می دهند . دخالتتان بجاست اما اگر اینگونه نیست این یکی از آسیب های بسیار بزرگ رفتاری بحساب می آید .
نکته : خدا بر من رحم کرده که شما کوتاه!!!! نوشتید و گرنه بنده یک شماره حساب میدادم و حق مشاوره را از شما سه برابر می گرفتم !!!

تسنیم دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ http://t36.blogsky.com

سلام تنفس عزیز.واقعا ممنونم از حرفهای ارامش دهندتون. شما نسبت به من خیلی لطف دارید و من امیدوارم که بتونم گوشه ای از اونارو جبران کنم.البته خدا کنه هیچ وقت نیازی به پزشک نداشته باشید

سلام تسنیم عزیز
خواهش می کنم عزیزم.
همه ی انسانها به هم نیاز دارند و این سعادتی است برای من که بتوانم آرامشی ایجاد کنم .
و این بهترین دعاست ....

دانیال دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ

خانم تنفس به فرموده آقای بهجت این روحانیون هستند که با روحیه و منش زندگی افرادسرو کار دارند و روانشناسان حقیقی بشر محسوب میشوند و سرکار مطمئن باشید از هزار و چهارصد سال پیش که اسلام از حجاز ظهور کرد ، اخلاق جزء جدا نشدنی علم دین بوده است ، اما در خاتمه اگر قبول دارید که حضرت رسول داعیه انا بشر مثلکم سر داده اند و اگر باز قبول دارید که حضرت رسول اسوه اخلاق حسنه هستند ، پس لطفا نگاهی هم به شرائط تربیتی ایشان بیندازید که در چه محیط تربیتی زندگی کرده اند !!! از نظر وراثت با ابوجهل که ملعون خدا و مذکور به صفت تبت یدا ابی لهب است ، از نظر تربیت والدین که در کودکی یتیم شدند ، از نظر تربیت اجتماعی و تاثیر محیط که در جامعه لات و هبل و عزی نفس میکشیدند ، لابد ایشان هم استثناء بوده اند و یا خدا با ایشان پارتی بازی داشته اند ؟! و نیز راجع به دفاع ضمنی سرکار از آموخته های روانشناسی غرب همین بس که بگویم که از آیینی دفاع میکنید که مروج استمناء و دروغ و برهنگی فرهنگی و .. است و در اخلاق و تربیت ، انسان محورند که میگویند میانسالی و ....
مردان الهی همیشه ثابت قدم میمانند چه در 14 سالگی و در دعوت عشیره اقربین و چه در شصت و سه سالگی و ندای فزت و رب الکعبه ، ان شالله خداوند ما و شما را از مصادیق والراسخون فی العلم قرار دهد !

خب اگر قرار بود همه در شرایط زندگی پیامبر اینگونه باشند پس باید نمونه پیامبر زیاد باشند؟ ....و اگر قرار باشد که شما با بدبینی به علوم نگاه کنید و مزایای زیاد این علوم را در نظر نگیرید و اثرات درمانی همین روانشناسی غرب را نادیده بگیرید ! پس منتظر یک مکتب مهم روانشناسی می مانیم ...
جناب دهقانیان این بحث از حوصله ی بنده خارج است !

سید داود ساجد دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://sajed.blogsky.com

1- خانم تنفس بنده عرض کردم دلیل استقرائی منطقا علم به حساب نمیاد (گفتم مجبورم نکنید توضیح بدم) و این حرف شما بنا بر آزمایش نفر به نفر بوجود آمده.
2- اینکه میفرمایید انسان تنها تحت تأثیر عوامل فرموده شما تغییر میکند و انسان هیچ اراده ای از خود ندارد.
3- جسارتا سفسطه فرمودید (لطفا اشکال حقیر رو دوباره مطالعه فرمایید)
4- رجوع به شماره 1
5- سوال من رو با سوال جواب ندید
6- هر سه را. بله بنده مثالی که زدم در مورد عدم تأثیر پذیری محیط بود تا کلام شما را تحت الشعاع قرار دهم.
7- رجوع شود به مطالب بالا
8- اما محدود نه؟
9- خانم تنفس از شما دقت بیشتری انتظار داریم ،منظور ما این است که عامل موثری به نام خواست خدا هم هست(بسیار مختصر عرض کردم).
10- عرض کردم تخصصمون ایجاب میکنه نه اینکه به ما یاد میدند. بطور مثال واقعا روانشانی کار ما طلبه هاست نه روانشناسها.
حاشیه: خدا رو شکر کوتاه نوشتیم وگرنه این بحث برامون گرون تموم میشد
حاشیه دوم: امیدوارم به دل نگرفته باشید باز هم ما طلبه ها عادت داریم مباحثه میکنیم و تو سروکله هم میزنیم آخر سر هم با هم میگیم و میخندیم و چایی می خوریم
حاشیه سوم: از آنجایی که ادامه این بحث در توان دستان بی رمقم نیست پس ادامه نخواهم داد

10-یادم باشد که اسکیزو فرنها و مانیک ها و....بجای فرستادن پیش روانپزشک بفرستم خدمت طلبه ها !
حاشیه :بله، حق مشاوره من گران است !
به نظرم بحث ما به نتیجه ای نخواهد رسید و ادامه آن از حوصله ی بنده خارج است !

مرتضی دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://bazmandeyeg9.com

سلام بر خواهر بزرگوارم
ببخشید کمی دیر جواب دادم کمی این روزها خوش نیستم و بیشتر از همیشه به استراحت نیاز دارم
سر فرصت خدمت میرسم و مفصل تر مینویسم
ملتمس دعای خیر ما
یا علی مدد

سلام بر برادر عزیز و بزرگوار
امیدوارم حالتان بهتر شود.
از خدای متعال سلامتی و تندرستی شما را خواهانم .
در پناه ایزد یکتا ...

دانیال دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ

شما در مقابل دوربین مخفی هستی ...
ناراحت و رنجور که نیستید سرکار !!!!

نه برادر ،در این روزگار قریب غریب به چه ناراحت شوم !

صبرا سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

سلام
اطلاعات خوب و مفیدی دادید.
امیدوارم (اگر خدا عمری داد و به میانسالی رسیدم)جز اون دسته نباشم که که با فکر به عملکرد گذشته خودم احساس ندامت کنم...

سلام
امیدوارم در میانسالی نگاه به گذشته ات یادآور بهترین موفقیتها و دستیابی به بهترین اهدافت باشد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد