تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

شهید مصطفی طالبی

دکتر کیهانی گفت «امیدی نیست . مسمومیت شیمیایی و عفونت دست ،خیلی شدید تر از آن بوده که بشود با این داروها کنترلش کرد. » 

گفت « با اینهمه  من وظیفه دارم تا آخرین لحظه تلاش کنم .منتقلش می کنیم آی سی یو. » 

برادرش گفت « احتمال بهبود هست ؟» 

دکتر گفت «نه » 

گفتم «آنجا ممنوع الملاقات می شود .» 

گفت «بله قانونش همین است .» 

گفتم «ما مصطفی را خیلی کم دیدیم اجازه بدهید این چند روزه کنارش باشیم .» 

دکتر اجازه داد. 

مصطفی را نشناختم . تمام تنش زخم بود یا تاول . زخم ها را باند پیچی کرده بودند اما تاول ها را نمی شد کاری کرد . زخم های داخل گلو و دهان حالا لب ها را هم گرفته بود . چشم هایش بسته بود بد نفس می کشید . قفسه ی سینه به شدت بالا و پایین می رفت . لوله های سرم را وصل کرده بودند به رگ گردن ٬ دست دیگر خشک شده بود ٬جواب نمی داد. حال خودم را نمی فهمیدم . جلو که رفتم چشم هایش را باز کرد . لب هایش تکان می خورد. سرم را بردم جلو. از بین نفس هایی که به سختی می آمد و می رفت ُگفت «پس میثم کو ؟» 

.... 

من را صدا کردند که برای بار آخر ببینمش . 

میلاد چادرم را می کشید و می گفت «تو که گفتی بابا خوب شده . بگو از جعبه بیاد بیرون برگردیم خانه .من خسته شدم.» 

نشستم بغلش کردم و گفتم «بابا دیگر نمی آید خانه . نمی تواند بلند شود وبا ما برگردد . باید همین جا خداحافظی کنیم.» 

بچه ها قدشان به سکو نمی رسید . محیا گل را تکیه داد پایین پای پدرش . برای آخرین بار مصطفی را نگاه کردم . نگاه کردم و چیزی نگفتم . حرفی برای گفتن نداشتم. 

مصطفی بالاخره صلیب خودش را زمین گذاشت .صلیب من هم هنوز روی شانه هایم مانده است....    

 

اینک شوکران شهید طالبی یه روایت همسر 

نفس عمیق: 

عشق یعنی قطره و دریا شدن  

عشق یعنی یک شقایق غرق خون  

عشق یعنی درد و محنت در درون  

عشق یعنی یک تبلور یک سرود  

عشق یعنی یک سلام و یک درود

نظرات 26 + ارسال نظر
تیرباکس دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://tirbox.tk

میخوای بازدید وبلاگت چند برابر بشه؟؟؟
فقط بیا تو "تیرباکس" عضو شو و لینکتو بذار.
بعد کد لینک باکسو بذار تو وبلاگت تا بعد از چند روز بازدید وبلاگت چندبرابر بشه

آنهایی که باید بازدید کنند بازدید می کنند !!!

دانیال دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.danyal.ir

هر کس جگر شهادت دارد ، کباب رحمت الهی شدن نوش جانش ، مرد میخواهد خانم تنفش ، و تو میشناسی آن مردانی را که در قفس شیر نفس اماره خود ، آهو شدند و از دنیا گریختند

مرد می خواهد و آنهم چه دلیر مردانی ....
هیچ قلمی توان بیان قداست و بزرگی روح آنان را ندارد.

محمد دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:32 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
ما در برابر مصطفی و مصطفی ها چه داریم ؟سوالی که همیشه
از خودم می پرسم و جوابی برایش ندارم....
میلاد هنوز چشم براه باباست تا از جعبه بیرون بیاید و میثم هم
منتظر و یاسرها و زینبها و ........................
آنوقت ما غنائم !تقسیم می کنیم...
وای بر ما !!!

سلام
ما در دنیا خستگی عافیت از تن به در می کنیم !

روتین های یک طلبه سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ق.ظ http://rutin.blogsky.com

سلام.
حالتون خوبه؟
ببینید بزرگوار من مخالف روانشاسی غرب نیستم... علم علمه.
این که مورد قبول ماست.
اما حرفم اینه که باید نتیجه کارهای روانکاوی آنها رو دید...
فرمول های اونا غلطه...
عدد ها مارو بک نتیجه یقینی میروسنه...
وگرنه خود من عاشق نظریات مارتین هربرت هستم...
اما خود مارتین هربرت حرفایی در باره ناکارآمدی این فرمول ها و استدلالها داره که قابل بحثه.
دکتر دویدی برنر نویسنده کتاب از حال بد به حال خوب... میشناسی که ؟
فکر میکنی الان کتاب هاش چقدر خریدار داره؟؟؟
ما میگیم چرا ما خودمات تولیذد علم نکنیم . چرا در علم هم باید وارداتی باشیم؟؟؟
در حالی که خودمون داریم...
به قوا حافظ:
مروبه خانه ارباب بی مروت دهر/ که کنج عافیتت درسرای خویشتن است...
در هرصورت حواسمون باشه مقصد ما آیا با هدفمون ارتباط داره یا نه؟؟؟
سالیان سال ما همه چیزمان تقلیدی بود... حال اگر مقلد(به فتح لام) خودش نجات یافته بود، که حرفی نبود.ولی خودش در منجلاب سرگردانی بسر میبره...
باید خودت تولید کنی خواهر من! نباید مصداق این شعر قرار بگیرم که؛
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد, وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد. گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است, طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد...
یا علی ...
خیلی از نوجه شما ممنونم

سلام
متشکرم.باز هم عذر خواهی بنده را در تاخیر پاسخگویی بپذیرید.
برادر بزرگوار ،ما که تاکید بر نتایج روانکاوی آنان نداریم . همه ی این نتایج نسبی است و تحت تاثیر صد عامل دیگر قرار می گیرد . و نمی خواهیم آن نتایج را صد در صد بکار بگیریم ما از آنها بهره می بریم .
جامعه شناسی و روانشناسی عموما نظریه هستند . ما آن نظریه ها را تعمیم نمی دهیم اما با مطالعه جامعه شناسی به مشکلات جامعه بادیدیی کلان می نگری در روانشناسی هم اینگونه است مطالعه نظریه ها به منزله بکار گیری واعتقاد به کامل بودن آنها نیست اما با یک دید کلی به شخصیت ها می توان نگریست .
اما برادر عزیز باور بفرمایید بحث شخصیت های (کهن الگوها ) آنقدر در روابط اجتماعی و روابط بین فردی برای من مفید بوده و به عنوان ابزار از آنها استفاده کرده ام که هیچ نظریه و ...نتوانسته اینگونه به مدد راهنمایی شناخت شخصیت ها بیاید .
من نیز بسیار نظریه رشد اخلاقی کلبرگ را دوست دارم اما وقتی مطلع شدم در یک بررسی ایرانی ها در سطح اول این رشد قرار دارند بسیار متاثر شدم و افسوس خوردم.
فرمودیدمنجلاب سرگردانی ، آنها در سرگردانی هستند برای اینکه از معنویت به دورند به همین علت است که امروزه دنیا بسوی معنا درمانی حرکت می کند .
اما در رابطه با اینکه خودمان تولید علم کنیم . بسیار عالی است مقام معظم رهبری هم در رابطه با تغییرات علوم انسانی هم این نظر را داشته اند . اما برادر جان این کار بنده نیست یک کار عظیمی است که به قول دکتر حسن عباسی روزی بجای 2ساعت مطالعه روزی 20 ساعت مطالعه آنهم برای همه ی اهالی علم را می طلبد . بنده کی باشم که بخواهم نظریه ای بدهم یا تولید علم کنم .
از نظرات ارزشمندتان سپاسگزارم .

سهبا سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

نفس عمیقتان هم نتوانست بغض اولیه را از من بگیرد ....
دلم برای بهشت تنگ شده ! دوباره قراری نمی گذارید ؟!

سلام عزیزترینم . باز گرفتارید که کم پیدایید ؟! دلمان تنگ می شود برایتان خب !

سلام سهبای مهربان
گاهی واقعیت ها هم به فراموشی می روند ....
انشالله فرصت مناسبی بود چشم
من هم دلتنگتان هستم اما این مشغله ها ی ما که کم نمی شوند!

زیتون 300۰ سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ق.ظ http://zatun3011.persianblog.ir

مامان امیر عباس سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.pesaremaman.parsiblog.com

ای مردم وای بر فردایمان دسته گلها میروند از یادمان

خیلی چیز ها یادمان می رود فاطمه خانم...

تسنیم سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ http://t36.blogsky.com

سلام.فقط امدم حاضری بزنم .اینقدر ذهنم مشغوله که هیچ نظری نمیتونم بدم.دعام کنید لطفا.

سلام عزیزم
خوش آمدی .شما اگر هم نرسی بیای اینجا ،برای من حاضری!
خدا قلبت را مملو از آرامش و شادی قرار دهد.

صبرا سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

سلام بزرگوار...
یکی از دردناکترین قسمتهای کتاب رو انتخاب کردید.
کلا کتاب های اینک شوکران دردناکه...
غصه ی عشق و دلدادگی منوچهر مدق و فرشته اش...
و دردناکتر از آن داستان زندگی شهید طالبی
از اشک ریختن گذشته...باید خون گریست!!!
کاش نگاهی به ماکنند!!!

سلام صبرای عزیز
درسته ، دردناکه . اما اینها واقعیته جامعه اند.
با خوندن این کتابها فکر میکنم روح بزرگشون چقدر تحمل درد و مصیبت داشته و همسرانشان چه رسالته بزرگی برعهده ....

دختران باباعطا سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ http://babaata.blogfa.com

سلام خواهر عزیزم
خاطره دردناکی بود
خدا به همه جانبازان و خانواده هایشان طول عمر و سلامتی عنایت کند
با شهدا محشور شوید
یاعلی

سلام عزیز مهربان
انشالله
متشکرم.
در پناه حق باشی

رسول سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://rahnameh.blogfa.com/

در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زند
ناله از مظلومی زهرای اطهر می زند
السلام علیک یا فاطمة الزهرا

ایام فاطمیه تسلیت

ما هم سلام می کنیم بر یگانه دخت نبی اکرم (س).
متشکر از حضورت

س سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ http://eisila.parsiblog.com

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین

چه شنیده ام این جا از اثر غم که به بی تابی یک بوته ی خار در بیابان آشفتگی به هر سو روانم!!!
خدایا چه می کنی با دلهای پاک این عزیزان !!

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد....
..................
خدا چقدر دوست دارد این دلهای بی تاب را .

س سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ http://eisila.parsiblog.com

صبح گاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهٔ صبح دم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهٔ تسبیح ز سر بگشایید
خاک لب تشنهٔ خون است و ز سرچشمهٔ دل
آب آتش زده چون چاه سقر بگشایید
نونو از چشمهٔ خوناب چو گل تو بر تو
روی پرچین شده چون سفرهٔ زر بگشایید
سیل خون از جگر آرید سوی باغ دماغ
ناودان مژه را راه گذر بگشایید
از زبر سیل به زیر اید و سیلاب شما
گر چه زیر است رهش سوی زبر بگشایید
چون سیاهی عنب کآب دهد سرخ، شما
سرخی خون ز سیاهی بصر بگشایید
تف خون کز مژه بر لب زد و لب آبله کرد
زمهریری ز لب ابله‌ور بگشایید
رخ نمک زار شد از اشک و ببست از تف آه
برکهٔ اشک نمک را چو جگر بگشایید
بر وفای دل من ناله برآرید چنانک
چنبر این فلک شعبده‌گر بگشایید
چون دو شش جمع برآیید چو یاران مسیح
بر من این ششدر ایام مگر بگشایید
دل کبود است چو نیل فلک ار بتوانید
بام خم‌خانهٔ نیلی به تبر بگشایید
زین دو نان فلک ار خوانچهٔ دو نان بینید
تا نبینم که دهان از پی خور بگشایید
از طرب روزه بگیرید وز خون‌ریز سرشک
نه به خوان ریزهٔ این خوانچهٔ زر بگشایید
به جهان پشت مبندید و به یک صدمت آه
مهرهٔ پشت جهان یک ز دگر بگشایید
گریه گر سوی مژه راه نیابد مژه را
ره سوی گریه کزو نیست گذر بگشایید
گر سوی قندز مژگان نرسد آتل اشک
راه آتل سوی قندز به خزر بگشایید
لوح عبرت که خرد راست به کف برخوانید
مشکل غصه که جان راست ز بر بگشایید
لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد
راه آن حامله را وقت سحر بگشایید
گر به ناهید رسانید چو کرنای خروش
هشت گوش سر آن بر بط کر بگشایید
ور بگریید به درد از دم دریای سرشک
گوش ماهی را هم راه خبر بگشایید
غم رصد وار ز لب باج نفس می‌گیرد
لب ز بیم رصد غم به حذر بگشایید
به غم تازه شمایید مرا یار کهن
سر این بار غم عمر شکر بگشایید
خون گشاد از دل و شد در جگرم سده ببست
این ببندید به جهد آن به اثر بگشایید
آگهید از رگ جانم که چه خون می‌ریزد
خون ز رگ‌های دل وسوسه گر بگشایید
نه کمید از شجر رز که گشاید رگ آب
رگ خون همچو رگ آب شجر بگشایید
دست‌خون است در این قمرهٔ خاکل که منم
آه اگر ششدرهٔ دور قمر بگشایید
سحر چرخ از دو قوارهٔ مه و خور خوابم بست
بند این ساحر هاروت سیر بگشایید
همه هم خوابه و هم‌درد دل تنگ منید
مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید
نه نه چشمم پس ازین خواب مبیناد به خواب
ور ببیند رگ جانش به سهر بگشایید
خواب بد دیدم وز بوی خطرناکی خواب
نیک بد رنگ شدم، بند خطر بگشایید
آتشی دیدم کو باغ مرا سوخت به خواب
سر این آتش و آن باغ به بر بگشایید
گر ندانید که تعبیر کنید آتش و باغ
رمز تعبیر ز آیات و سو بگشایید
آری آتش اجل و باغ به بر فرزند است
رفت فرزند شما زیور و فر بگشایید
نازنینان منا مرد چراغ دل من
همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید
خبر مرگ جگر گوشهٔ من گوش کنید
شد جگر چشمهٔ خون چشم عبر بگشایید
اشک داود ببارید پس از نوحهٔ نوح
تا ز طوفان مژه خون مدر بگشایید
باد غم جست در لهو و طرب بربندید
موج خون خاست در بهو و طرز بگشایید
سر سر باغچه و لب لب برکه بکنید
رگ مرغان ز سر سرو و خضر بگشایید
گلشن آتش بزنید و ز سر گلبن و شاخ
نارسیده گل و ناپخته ثمر بگشایید
نخل بستان و ترج سر ایوان ببرید
نخل مومین را هم برگ ز بر بگشایید
خوان غم را پر طاووس مگس ران به چه کار
بند آن مائده آرای بطر بگشایید
تیغ سیم از دهن طوطی گویا بکنید
طوق مشک از گلوی قمری نر بگشایید
بلبل نغمه‌گر از باغ طرب شد به سفر
گوش بر نوحهٔ زاغان به حضر بگشایید
گیسوی چنگ و رگ بازوی بر بط ببرید
گریه از چشم نی تیز نگر بگشایید
مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید
حجر از بهو و ستاره ز حجر بگشایید
گر چه غم خانهٔ ما را نه حجر ماند و نه بهو
هر چه آرایش طاق است ز بر بگشایید
جیب و گیسوی و شاقان و بتان باز کنید
طوق و دستارچهٔ اسب و ستر بگشایید
پرده بر روی سپیدان سمنبر بدرید
ساخت از پشت سیاهان اغر بگشایید
کرته بر قد غزالان چو قبا بشکافید
چشمه از چشم گوزنان چو شمر بگشایید
از کله قوقه و از صدره علم برگیرید
وز حمایل زر و از جیب درر بگشایید
صورت از دفتر و حلی ز قلم محو کنید
حلی از خنجر و کوکب ز سپر بگشایید
صور ایوان از دود جگر تیره کنید
هم به شنگرف مژه روی صور بگشایید
در دار الکتب و بام دبستان بکنید
بر نظاره ز در و بام مفر بگشایید
سر انگشت قلم زن چو قلم بشکافید
بن اجزای مقالات و سمر بگشایید
عبهر نثر ز هر شاخ نکت باز کنید
جوهر نظم ز هر سلک غرر بگشایید
نسخهٔ رخ همه عجم و نقط است از خط اشک
زو معمای غم من به فکر بگشایید
مادر ار شد قلم و لوح و دواتش بشکست
خون بگریید چو بر هرسه نظر بگشایید
من رسالات و دواوین و کتب سوخته‌ام
دیدهٔ بینش این حال ضرر بگشایید
پای ناخوانده رسید و نفر مویه گران
وار شیداه کنان راه نفر بگشایید
دشمنان را که چنین سوخته دارندم حال
راه بدهید و به روی همه در بگشایید
دوستانی که وفاشان ز ازل داشته‌ام
چون درآیند ره از پیش حشر بگشایید

هر که جگرگوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است ! از که بنالم
..............
ممنون از همدردی و همدلی اتان
از شعر زیبایتان هم سپاسگزارم

س سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ http://eisila.parsiblog.com

آدرس آسایشگاه را برای من بنویسید لطفا

سه راه زعفرانیه -خیابان مقدس اردبیلی -خیابان ثاراله -آسایشگاه توانبخشی جانبازان ثاراله
...........................
آقای سلامت هم اینجا هستند .اگر خواستید تشریف بیاورید بفرمایید در خدمتتان باشیم.

س سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ http://eisila.parsiblog.com

اگر آن قصیده زیاد بود تا جایی که دوست داشتید بگذارید و چند .... اضافه کنید یعنی ادامه دارد.
حتما بیت های دردناک باشد چون من خیلی احساس درد کردم. گویی فرزند خودم بود مصطفای پاک ! خدا کند برای ما دعا کند !
آخرش هم یادم رفت اسم شاعر را بنویسم : خاقانی یکی از شاعران دشوارگوی فارسی
شعر خیلی عظیم است در مرگ فرزند خود سروده است نام قصیده : ترنم المصائب است.
اشکال ندارد همه ی نظرهایم را تایید کنید.

ممنون از اینهمه همدردی و دلدادگی .
اینان عزیزان همه ی ما هستند ،امید که دعاگویمان باشند .
شعر هم بسیار زیبا بود . دلم نیامد جایی را حذف کنم !

آشنا سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ب.ظ http://gahi90.blogsky.com

سلام
ممنونم که سر زدین و اظهار لطف کردین.

سلام
خوش آمدید .
مستدام باشید...

کهکشان مهر سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

سلام.
شعر زیبا و نوشته ی با مفهومی بود. استفاده کردیم. متشکریم

سلام
ممنون از لطف سرکار .

س چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://eisila.parsiblog.com

بله حتما شاید بشود شنبه بیایم.
یک کار مهم دارم ببینم جور می شود و به سلامت به محضر آقای سلامت می رسم!!

خوشحال می شوم ....

پروازی دوباره چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام ...
افسوس یاد بی کسی ما نمی کنند
آنان که سر به دامن مولا گذاشتند ...

آری

رفتند همرهان و مرا جا گذاشتند ....

تاول . تاول . تاول .

یا امام حسن ...

سلام
اما دست یاری و حضورشان را احساس می کنیم...

یا زهرا(س)....

صبرا چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

سلام
ممنون بزرگوار...
در مورد اون تحقیق هم اجر شما باخودشون!!!

سلام
یاد و خاطره اشان هیچگاه از ذهنم نخواهد رفت...

تسنیم پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ق.ظ http://t36.blogsky.com

ان کس به هزاران دلیل زنده است نمیتواند به یک دلیل بمیرد ولی ان کس که به یک دلیل زنده (خشنودی خدا)زنده است به همان یک دلیل هم می میرد و این است فلسفه شهادت.

با گام های استواربر قله های رفیع از خود گذشتن به مرز خدا رسیدن و عهدی را که با خدا بستند وفا نمودند.

مریم جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام خانم تنفس!
چقدر خوب است که همیشه از عزیزانمان یاد کنیم چقدر آرامبخش است یاد نگاه زیبا و مهربانشان چقدر دردآور است آخرین دیدارشان وقتی در طلیعه صبح صورتشان چون پنجه آفتاب میدرخشید درست مثل گل پرپر شده ما خواهر نازنینم که پانزده سال پیش رفت تا به آفتاب اولین روز زمستان بپیوندد
پس من درد دلهای بازماندگان را خوب می فههم و تا عمق جانم درک می کنم
آدرسم تغییر کرده به منزل جدیدم سر بزنین
یا مادر سادات مدد

سلام مریم عزیز !
خدا رحمت کند خواهرتان را ،مراقب دل داغدار مادر باشید عزیز.
راست می گویی غم داغ برادر را برادر مرده می داند.
خداوند به دلهای شما هم صبر دهد .
منزل نوی شما هم مبارک . حتما در اولین فرصت سر می زنم.

ثنائی فر جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ http://WWW.SANAE.BLOGFA.COM

هر آرامی را بیقرار و هر بیقراری را آرام می کند عشق را می گویم و ندانیم درد است یا مرهم

سلام عزیز مهربان خوب باشید انشاالله این روزها و ایام

هم قرار و هم بی قراریش مرهم است ...

سلام خوب و مهربان خوش آمدی .
خوب هستیم به لطفش ...
ایام هم تسلیت عرض می کنم

سید روسیاه شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://abasaleh.mahdiblog.com

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

راستی اگر عباس بود !
ایام تسلیت ...

پروازی دوباره شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ق.ظ

سلام ...
زغصه آب می کنی ام فاطمه مرو
خانه خراب می کنی ام فاطمه مرو ...

شهادت تسلیت ...
یا زهرا ...

سلام...
کاش علی را خبر نمی کردند...

من هم شهادت حضرت زهرا (س) را تسلیت عرض می کنم

مرتضی شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ب.ظ http://bazmandeyeg9.com

سلام بر خواهر بزرگوارم
شهادت مولایمان حضرت زهرا صدیقه ی کبری (س) را به شما تسلیت عرض میکنم

امیدوارم باظهور مولایمان اباصالح المهدی (عج) دل حضرت زهرا (س) و سینه ی ابا عبدالله ( ع ) هم شاد بشود

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام بزرگوار
خوش آمدید. من هم این روز را تسلیت عرض می کنم
امید که از رهروان آن حضرت باشیم

آمین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد