تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

آقا مهدی

انگار می شناسیش .نگاهش آشنا است.لبخندش هم .دستور دادنش و حتی عصبانی شدنش . شاید قبلا اور ا دیده باشی . با او زندگی کرده باشی یا جنگیده باشی . شاید هم از او فقط نامی شنیده باشی . چه فرقی می کند ؟

انگار می شناسیش .

مهدی باکری همین نزدیکی ها ،روی همین زمینی که رویش هستی به دنیا آمد .درس خواند و بزرگ شد .مبارزه کرد و جنگید. بعدها فرمانده لشکر عاشورا شد .قرار بود از رود عبور کند و گذشت ، اما هیچ وقت باز نگشت .نمی دانم شاید دلیل آشناییت همین رفتنش باشد ،اگر آب را بشناسی و فرمانده لشکر عاشورا را .

...

از توی ماشین داشت اسلحه خالی می کرد ، با دو،سه تا بسیجی دیگر .از عرق روی لباسهایش می شد فهمید چه قدر کار کرده . کارش که تمام شد هم اینکه از کنارمان داشت می رفت ،به رفیقم گفت :«چه طوری مشد علی ؟»

به علی گفتم «کی بود این ؟»

گفت:«مهدی باکری جانشین فرمانده تیپ.»

گفتم :«پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟»

گفت:«یواش یواش اخلاقش می یاد دستت.»

...

زندگی او پراز فرمولهای پیچیده و حساب و کتابهای عجیب و غریب نبود . ساده بود ،مثل همه ی آنهایی که در لشکر عاشورا هستند .با اینهمه هنوز خیلی فاصله هست بین این خاطره ها و آن طوری که او زندگی کرد ....

پی نوشت :دیشب دور میز ،کنار خانم ملکی (همسر شهید مدق ) نشسته بود نگاهی گذرا به او کردم پرسیدم ایشان ؟ گفتند :خانم آقامهدی باکری هستند .نگاهم را عمیق تر کردم ،چروک های صورتش نشان می داد که روزگار سختی را پشت سر گذاشته .چهره آقامهدی جوانی لاغر اندام و بلند بالا برایم متصور شد ! ازش پرسیدم حاج خانم فرزند هم داشتید ؟ با خنده ای گفت نه فرزند نداشتیم .فرزند نداشت اما چهره اش حاکی از رنج های زیادی بود ،خودمانی بود اما با صلابت صحبت می کرد . مثل آقا مهدی بدون فرمولهای پیچیده و در عین سادگی ...


نظرات 48 + ارسال نظر
سعیده دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://s73.blogsky.com

هرچه داریم از همت چنین بلند همتانیست
امید که در آینده همچنان ممنون گذشتگانمان باشیم
ممنون بابت این خاطره ی زیبا

از آسمان وسعتش ، از خورشید نورانیتش ، و از گل عطرش را گرفتند و به وسعت بیکران ها بودند.
و ممنون از شما به خاطر حضور زیبایت.

سهبا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

پسرک بودم , چشنده ی عشقی کوچک , که به مجنون گفتم : زنده بمان . به من گفت یا برام خواند , مادربزرگم گمانم , که مجنون مجرم به عشق را چطور شلاق می زدند و او آرام و بلند و با فریاد فقط می گفت : لیلی ... به من گفت یا برام خواند مادربزرگم گمانم که لیلی چطور در آتش عشق مجنون می سوخت و به هر زخم شلاق مجنون بر او نقش می بست و او هم دور از او و در زندان خانه ی پدر و آرام و بلند و با فریاد فقط می گفت : مجنون ... به من گفت یا برام خواند , مادربزرگم به گمانم , که مجنون چطور آواره ی بیابان ها شد و زخم ها خورد و جان کنار پای معشوقش سپرد وقتی هنوز از اعماق جانش فریاد می زد : لیلی !
به من نگفت یا برام نخواند مادربزرگم که چطور شعله ی آتش عشق لیلی را در نگاه پیر او دیدم تا یادم بیاید او هم برای خودش مجنونی داشته که این طور از قیس عامر توانسته بگوید . شاید همان روزها بود که برای اولین بار به مجنون گفتم زنده بمان ! عشق های کودکی اغلب کوچکند .
بزرگ تر که شدم , از خاطره و خطر و خون که گذشتم , مجنون ها در خودم , با خودم , کنار خودم دیدم . مشق عشق شان حکایت ها با خودش داشته بوده ست . چمران اگر اسلحه به دست گرفت برود بجنگد , عاشقانه ترین لحظه ها را کنار لیلی اش , کنار غاده اش گذراند که توانست مرگش را پیشاپیش ببیند و به آن بخندد. همت اگر گمگشته ترین مرد جزیره ی مجنون بود , مجنون لیلی اش هم بود , که زنگ بزند به او بگوید : ژیلا , کاش یک ساعت , فقط یک ساعت این جا بودی تا باز معنی آرامش را می فهمیدم !
نمی دانم چرا اسم این دو جزیره را گذاشته اند مجنون , شاید جون قربانگاه عاشق ترین مردانی بوده ست که جنگ باعث شد بشناسم شان . قربانگاه ابراهیم و حمید و مهدی , که اسم شان برای همیشه در قلب با اسم مجنون به یادگار مانده است . پیشه شان عاشقی بود , مطمئنم , بروید از لیلی هایشان بپرسید ....
شرح این عشق ها را باید گفت . باید گفت هر کس که رفته ست لب مرز جنگیده ست , مشق عاشقی ها کرده ست . اول او با خودش جنگیده ست , بعد با فراق دوری از لیلی اش , بعد پا در راه عشقی دیگر گذاشته ست . آن لیلی دیگر , که بهای عشقش فقط خون است .....
قسمتی از نوشته مجنون ترین به قلم فرهاد خضری ....

فرهاد خضری درست می گوید اینان پیشه اشان عاشقی بوده است و مشق عاشقی کرده اند....
ممنونم از نوشته اتان . زیبا می نویسد این برادر عزیز....

سهبا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:32 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترینم . طاعات قبول . عیدتان مبارک و التماس دعا .
ببخشید اگر با شنیدن نام همسران شهدا , یاد این نوشته افتادم و سرتان را به درد آوردم با نوشتنش ...

سلام مهربانم
ممنونم از نوشته زیبایت !
وقتی که باران ترانه می خواند
چون سروی ایستاده
خیس می شوم ...
طاعات و عبادات شما هم مقبول درگاه الهی
میلاد کریم اهل بیت (ع) بر شما هم مبارک باشد.

دانیال دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.danyal.ir

خانم باکری که برای عموم مردم شناخته شده هستند
و هم با همسر شهید منوچهر مدق نیز از طریق
برنامه های مختلف سیما آشنا شده ایم ....
بی شک رنج و زحمتی که همسران جانباز تحمل کرده اند
تنها قابل مقایسه با اجر و ثواب مقام شهید است ...
جلسه که محرمانه نبود ...
کاش سهم ما از گفتنیها بیشتر از این میشد که فرمودید !

کاش خوب بشناسیمشان !
درست می گویی ! اما اگر پای حرفهایشان ، عشق و علاقه اشان بنشینی میگویند کاش تکه ای افتاده بر بالین بودند....اما زنده بودند...!
ما را چه به جلسه ی محرمانه برادر جان ! مراسم افطاری دعوت بودیم در خدمت این سروران و عزیزان ....

مهدی دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.baran-110.blogsky.com/

سلام
خوش بحال شهیدان عاشورا
و خوش بحال شهیدان لشکر عاشورا که چنین فر مانده ای داشتن
مهدی
مهدی

سلام برادر عزیز
برای همین است کسانی که برهه ای را در جنگ بودند می گویند بهترین دوران زندگیمان آن زمان بوده چون با این خوبان زندگی کرده اند ....
ممنونم از حضور گرمتان
برقرار باشید

صهبانا سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ق.ظ http://sayna.blogsky.com

سلام
روحم فدای شهدایی که عارف کامل بودند ... زمینی فکر نمی کردند ... هرجا کار بود و زحمت اولین نفر آنجا حاضر بودند ... ریاست را مسئولیت می دانستند و عاشقانه آنرا انجام میدادند... دیگران را همیشه بر خود مقدم میداشتند ... هرجا جان در خطر بود سنگر دیگران ... هرجانماز و عبادت بود از سابقون ... خواننده ی هر شب سوره ی واقعه ... چه میدانم ... مگر میشود کسی را که به صفات الهی متخلق شده توصیف کرد ...
باور کنید همه ی فرزندان ایران ، فرزندان شهید باکری هستند
سلام برایشان و خانواده ی مکرمشان . خاک پای ارادت و بزرگواریشان را می بوسم .

ممنون از این نوشته ی تامل برانگیز و زیبای شما .
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .

سلام برادر گرانقدر
به معنای واقعی ،انسان بودن ، در سیره آنان بود.
وقتی به نزدیکی منزلمان آدرس اتوبان تازه تاسیس شهید باکری را می پرسند! با خود میگویم تو چه میدانی باکری که بوده ! من هم خوب نمی دانم ...!
ممنون ازنگاه پراز لطفتان .
برقرار باشید و سلامت.

روتین های یک طلبه سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://rutin.blogsky.com

سلام...
سلام بر ارواح طیبه شهدا...
و سلام بر شهید باکری...
اولین شهردار شهید....
ــــــــــــــــــــ
موج وبلاگ نویسی حمایت از مردم سومالی... جا نمونید

سلام بزرگوار
من هم درود و سلام میفرستم بر ارواح طیبه شهدا...
_______________
چشم ، در اولین فرصت خدمت می رسم .

ثنائی فر چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.sanae.blogfa.com

چه یادگارهایی به یادگاری گذاشتند بعد از کوچ کردنشان

و انتظار رازی است....!

زهرا زین الدین پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ق.ظ http://nejat-yafteh.blogsky.com/

کس چون طریق پاکبازی نگرفت
با زخم،نشان سرافرازی نگرفت
زین پیش دلاورا کسی چون توشگفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت

شهادت ،حکایت آنانی است که بقا را دربلا دیدند.

سلام خانم تنفس زیبا نوشتید.اجرتان با شهدا

نسئل الله منازل الشهدا

سلام
به کلبه ی ما خوش آمدید
ممنونم از نظر لطف شما .
مستدام باشید

ترتیل آیات پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام

آقا مهدی

جانیم سنه قربان ای منیم عزیزیم ...

عکسش و یادش همیشه بر در و دیوار دلم حک شده است ...

... آقا مهدی ... کامنت این پست برای ما آذری ها فقط

دلتنگی است و اشک حسرت ...

باز برایش بنویس ... بنویس از صلابتش ... یا مهدی

سلام
یاد و خاطر این عزیزان همیشه به یادگار خواهد ماند.
چشم ،اگر قابل باشیم !

دختران باباعطا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ http://babaata.blogfa.com

سلام خواهر بزرگوارم
ممنونم از حضورتون
مطلب بسیار خوبی بود. پست قبلی تون را هم خواندم. خیلی عالی بود. انشاءالله دخترتون خوشبخت و عاقبت به خیر بشه
واسه این حقیر هم دعا کنید

به امید دیدار

سلام عزیز مهربان
ممنونم از لطف و محبتتان .
متشکرم از دعای خوبتان.
برایتان از خداوند آرامش درون و سعه صدر خواهانم.
برقرار باشید و سلامت
من هم مشتاق دیدارتان هستم

ص ب ر ا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

امشب که بلرزید دل و بغض و صدایت

آرام روان گشت دلت سوی خدایت

رفتى به در خانه آن قاضى حاجات

یاد آر مرا ملتمس لطف و دعایت . . .

سلام بزرگوار ...

دنیا به امید برپاست و آدمی به امید زنده است .
محتاج به دعا ...
سلام و درود

رحیم پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ب.ظ http://shoqevesal.blogfa.com

وبلاگتون از لحاظ مذهبی فوق العادست
ان شاا... که ادامه پیدا کند
وقت کردین به منم سربزنید

خوش آمدید
ممنون از لطف شما .
مطالب وبلاگ شما هم ارزنده است

مادرم زهرا جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.senogte.blogfa.com

سلام...
شب قدر،شب سلامت از بیماریهاست...!!!
""نحتاج بالدعاءکم""
زهرایی باشید...

سلام
خدا کند لحظه لحظه ی امشب را قدر بدانیم .
برایتان از خداوند مقتدر عافیت می طلبم!
مستدام باشید

محمد جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
چهره های زنان قهرمان این خاک،همواره پشت سر مردان قهرمانشان،جا مانده و کسی هم آنها را برای زدودن غبار
زمانه،بیرون نمی آورد و تو خواهر عزیز،چقدر مردانه ! به
زدودن غبار از روی پر چروک یکی از این بزرگ زنان،پرداخته
و دستت درد نکنه......

سلام
گاهی گام های همسران بسیار بلند و تواناست
آنان رفته اند و اینان مانده اند با کوله باری از مسئولیت.
برقرار باشی

سهبا جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترینم . طاعاتتان قبول .
چقدر محتاجم به اندک نگاهی از گوشه چشمان مهربانتان در این شبهای قدر که تا شاید کمی بر قدرم بیفزاید آن مهربان هستی ...

سلام سهبای نازنینم
ممنونم .عبادت های شما هم مورد قبول حق .
خدا کند ما هم دریابیم این لحظات با ارزش را .
برایت از خداوند بزرگ بهترین خیرات و نیکی ها را می طلبم .
ما را هم از دعا فراموش نفرمایید مهربان

س شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ق.ظ

ذهن سیال خدا در سر بزرگ مردان حاضر بود که همه ی کارهایشان رنگ آسمانی داشت
و این بزرگی از دامان پاکی مادر به سیر زمین رسیده بود و به آسمان شتافت !!

خوشا آنان که همه ی کارهایشان رنگ خدایی داشت...
سلامت باشید وسربلند

س شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ق.ظ

بر عکس آنها
غرور این روزهای دنیا حدیث بی اعتمادی است !!!!

این روز ها همه چیز رنگ باخته !

سعیده شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام
التماس دعا داریم اونم از نوع مخصوص

سلام
دعا می کنم غرق باران شوی...
محتاج دعای مخصوص شما هستیم!

ترتیل آیات یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:30 ق.ظ

"صدبار اگر توبه شکستی باز آ"

یکتایم!

باز مرا صدا می کند ..

لبیک گویان می شتابم.

-----------------

این سه شب ِ برتر از هزار ماه را ،
برای سلامتی ش
برای آمدن ش
دعا کنیم ...

قفل تمام پنجره ها باز می شود
عالم پر از ترنم پرواز می شود....
....................
در این فرصت های نورانی و بارانی مناجات و دعا ما را فراموش نفرمایید

دانیال یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ http://d.blogsky.com

عجب ساحل آرامی دارد این دریای دل شما ...
خانم تنفس چه خبر ؟!

دخیل بسته ام به دست پر طراوت بهار
ضریح چشمهای من شکسته است و سوگوار...

سهبا سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترینم . طاعاتتان قبول .
ضریح چشمهایتان چرا شکسته و سوگوار است ؟!

سلام مهربانم
ممنونم ؛طاعات شما هم قبول.
مثل اینکه این مصرع خیلی ایهام داشته ! ایام سوگواری مولا علی است همه ی دلها و چشمها سوگوارند!
ممنونم از لطف و مهربانیت

ترتیل آیات سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

شب عفو است و محتاج دعایم ... محتاج دعایم به خضوع نه به التماس ..

برایتان آمرزش و
بهترین تقدیر ها را از خدای بزرگ خواهانم.
من هم به خضوع و هم به التماس محتاج به دعایم!

A چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ

حالا چرا اینقدر عصبانی ؟؟؟!!!

س چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 ب.ظ

سلام
طاعات قبول

شوق آمیز باشید

سلام
متشکرم .عبادات شما هم مورد قبول حق .

با دعاهای شما ...

ترتیل آیات پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
روز قدس روز بیداری مسلمین و روز احیای اسلام است . امام خمینی (ره)

امید که با ظهورش ظلم از جهان رخت بربندد.
سپاس از مهربانی هایتان.

سهبا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . شبتان خوش . طاعاتتان قبول .
خسته کار و زندگی نباشید عزیزترین . حسابی دلتنگتان هستیم ...

سلام عزیز مهربان
شب شما هم به خیر و خوشی.عباداتت هم مقبول درگاه الهی .
ممنونم از لطف و محبتت .
من هم دلتنگتان هستم مهربان

سعیده سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام
نیستید بزرگوار و ما باز نفس کم می آوریم
دلتنگیم
پیشاپیش عیدتان مبارک

سلام
نفس هایتان همیشه پر از عطر گلهای تازه باد!
دلتنگی که یار دیر آشنایی است سعیده جان
ممنونم از لطف و محبتت
انشالله مشغله هایم کمتر شد بیشتر می آیم .اما به یادتان هستم
عید فطرت های خوب بر شما مبارک

ثنائی فر سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.sanae.blogfa.com

عرض سلام و احترام خدمت شما
طاعات قبول و بسیار ملتمس دعا

سلام و درود بر شما
عبادت های شما هم قبول درگاه الهی
عید خوبیها بر شما مبارک

س سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام عید بر شما مبارک
خوشحالم که پذیرفته شده اید!!

سلام
خدا کند که از پذیرفته شدگان باشیم!
عید پاکی ها و خوبیها بر شما هم که از خوبانید مبارک

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ

سلام

یادشان گرامی ...


میبخشید دیر سر زدم
طاعاتتان مقبول
عید مبارکتان

سلام
روحشان هم شاد.
متشکرم از لطفتان.کاش نامی می گذاشتید!
عید خوبان بر شما هم مبارک

سهبا جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . اینروزها همه اش فکرم سراغ شما را و برادرم را می گیرد که هر دو گرفتار یک امرید و انشاله که خیر است و مطمئنا خیر هم هست .... کاش اینقدر فاصله نبود ...

حسابی دلتنگم عزیزترینم ...

سلام سهبایم
باور نمیکنی که من هم خیلی به یادت هستم....اما چه کنیم از این روزگار و دلتنگی ها. امیدوارم همیشه به سفر های خوب باشی و لحظه هایت همراه با شور و شادی باشد.
برادر که جایش بسیار خالی است !
بهترین خیرات و نیکی ها را برایت آرزومندم.

محمد یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
نبینم که غمگین باشی...!

سلام
غمگین نیستم ! خسته ام ....!

ثنائی فر دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ق.ظ http://www.sanae.blogfa.com

عرض سلام و درود و احترام و .....

صد سلام و درود برشما

سپاس از محبتتان...

عاشق همت۲ سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ http://asheghehemmat2.blogfa.com/

[گل][گل][گل]
مبدونی امروزپیش کی بودم سردارمحبوب دلهاشهیدزنده وهمرزم دوش به دوش حاجی جون همت/سرلشگرحاج حسین همدانی

سلام استاد منو فراموش کردی؟؟ نظر بدیدمنتظر حضور سبز شما؟؟؟

اما میدونم لایقت محبت شما ودوستانت ندارم که دوستان هم نظر نمیدند[قلب شکسته] همیشه لایقت یه نظرندارم؟؟

صدها گل تقدیم شما...
سلام برادر گرانقدر
شما لایق همه ی خوبیها هستید که سعادت دیدار از بزرگان را دارید .
من به صبرو تحمل شما ،به حسن خلق شما به گذشت شما به روحیه ی عالی اتان غبطه می خورم !
تقصیر خدمت مرا به بزرگی خودتان ببخشایید

سهبا چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام سلام سلام . خسته نباشید عزیزترینم ....... چشم به هم بگذارید ، خستگی هایتان با شیرینی دیدار نازنین دخترتان در لباس سپید بخت ... بیرون می رود ....
با همه اینها ... خدا قوتتان بدهد مهربانترین .

صدها درود و سلام بر شما.
ممنونم از محبت و مهربانی هایت .انشالله عروسی دختر خانم های گل شما . به قول دوستان خدا کند خسته شادی باشیم.اما دوران ما همه ی کارها راحت تر بود امروزه کارها هم سخت تر شده.
دعایمان کنید

محمد پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

باز هم اومدم،ولی پست جدید !!!؟؟؟؟....................

سلام
خوش آمدید ،انشالله در هفته اول مهرماه با پست جدید در خدمتیم ! البته به شرط حیات .

مریم پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام بر نفس های عمیق من!
چقدر دلم برایتان تنگ شده بود گفتم چرا نفس هایم به شماره افتاده اند نگو از شما دور بوده ام و شما هم که سری به این حقیر نمی زنید هرگز!!!
چقدر این حقیر به شهید باکری ارادت دارم خدا میداند وای که خوش به حالتان شد روحشان شاد
من یه پست کاملا مخصوص گذاشتم که ازتون می خوام لطف کینین و بیاین به کلبه ام و نظری درج بفرمایید
دوستتان دارم به وسعت قلبهای تمام عشاق

سلام مریم مهربان
من هم دلتنگتان هستم ،عذر تقصیر مرا ببخشید !
شهدا انسانیتشان به کمال رسیده بود، روحشان شاد باد.
حتما خواهم آمد.
ممنونم از مهربانی هایت . من هم دوستت دارم عزیز مهربان

عبد شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:14 ب.ظ http://abdreza.blogfa.com

سلام بله همین سادگیشان آنهارا ماندگار کرد...

سلام
خوش آمدید.

ترتیل آیات سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ق.ظ

سلام

گل ...

سلام
چندین گل زیبا تقدیم مهربانی هایتان...

پس ازباران سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.pasazbaran222.blogfa.com

پروردگارا ... به من بیاموز ...
دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ...
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ...
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم
ننواخنتند ...
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !
................
اپم دوست داشتی بیا

چه دعاهای زیبایی ...
و چه خوبه به این مرحله از انسانیت برسیم.
می آیم و می خوانمتان .

سهبا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیزترینم . خسته نباشید . خدا قوتتان بدهد الهی .
می دانم این روزها در اوج گرفتاریهای زندگی هستید ... اوج مشغله های فکری و روزمرگی ... امیدوارم مراسم ازدواج دختر گلتان به خوبی و خوشی به سامان برسد ... حسابی حسابی جای خالیتان برایم نمود دارد .. باور کنید همیشه به یادتان هستم ، هر چند کمتر مزاحم بشوم .....
من هم راهی سفرم ... امید که وقتی برگشتم ، با خواندن پست جدیدتان ، با شنیدن خبرهای خوشتان ، آرام و شاد شوم .

در پناه خدا باشید نازنین.

سلام عزیز مهربان
ممنونم از همه ی محبت ها و مهربانی هایت خصوصا در روزهای پر مشغله ام . همیشه با یاد کردن هایت دلم را قوت دادی مهربان .
ازدواج برادر عزیزتان را هم تبریک می گویم امیدوارم خوشبخت و سعادتمند باشند .سفرت هم بی خطر انشالله به سلامت برگردی .اون روزی که گفتی در حرم امام هشتم دعا گویم نمی دانی چقدر محتاج دعایت بودم و چقدر خوشحال شدم!
همواره دلت غرق در شادی باد

عاشق همت۲ چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ب.ظ http://asheghehemmat2.blogfa.com/

http://www.ostoreha.com/component/content/article/31-all-submissions-to-this-site/81-1390-06-22-15-52-21.html

یعنی اینها رو باید نگاه کنم !
چشم بزرگوار

سعیده یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ http://s73.blogsky.com

سلام وعرض ادب
آمدم گلایه کنم از این همه نبودن
کجایید پس بزرگوار؟؟

سلام عزیز مهربان
گلایه ات وارد است .اما مراسم ازدواج دخترم بود و مشغول انجام جوانب امور ...

سعیده سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ق.ظ http://s73.blogsky.com

سلام
میگم این پست باشه کلا
ما که کلی بهش عادت کردیم
اول از همه که بابت خود پست نظر دادیم
تو شب قدر گفتیم التماس دعا،شهادت مولا علی رو تسلیت گفتیم
بعد عید فطر اومد و تبریک عرض کردیم خدمتتون
بعد از دلتنگی به صدا اومدیم و گله کردیم که چرا هستیم و نیستید
فک کنم اخیرا هم باید یه تبریک دیگه عرض کنیم خدمتتون
خلاصه عجب پست پر باری بود
هم از لحاظ محتوا هم ماشالله کامنت هاش
...
زین پس قراره چی بگیم خدا داند
در پناه حق

سلام
میدونی بابت همه ی نظراتت کلی منو خوشحال کردی.
راست میگی خیلی وقته نبودم ! انشالله شادی خودت باشه اما بعد از دانشگاه رفتنت .
پر برکتی این پست به یمن خاطره شهید باکری بوده قطعا . بالاخره می نویسم به زودی ...
مگه بده که شما همش تبریک بگی .

ممنونم برای همه ی مهربانی هایت

مریم چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

این پست تغییر نخواهد یافت؟
یا بهتر است بگویم حرفهای قشنگتان بروز نخواهد شد؟
دلتنگتان بودم مهربانم به مادرم خیره گشتم کمی آرام شدم

می نویسم حتما .
مریم ، تو چقدر مهربانی ...
خدا مادرت را نگه دارد

ص ب ر ا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام و عرض ادب ...

دلم براتون تنگ شده بود !!!

همیــــن

سلام صبرای عزیز
ممنون از لطف و مهربانی ات .

س چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ

قالب وبلاگتان هم زیباست تصویر هم زیباست
روزهایتان هم زیباست

ممنون از نگاه زیبا بین شما .
مستدام باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد