رها شدن

دقت کردید گاهی اوقات چقدر مسائل دست و پا گیر، ذهنمون را به خودش مشغول میکند و ما را از مسیرمان دورمیکند ، قید و بندهایی که از آنها بهره ای در زندگی نمی بریم .برای برگزاری یک مهمونی ،برای شرکت در یک جشن ، برای رفتن به یک سفر ،آنقدر دغدغه برای خودمان درست می کنیم که پشیمان می شویم از انجام دادن آنها و اگر هم انجام بدیم دیگر لذتی عایدمان نمی شود .تمام مدت خودمان را از دیدگاه دیگران مورد قضاوت قرار می دهیم . در قید و بند کامل و درست بودن آن کارها قرار می گیریم .

این قید و بندها گاهی تبدیل می شوند به ترسها و هراسها که مانند حصاری به دورمان کشیده می شوند و دست و پای ما را برای انجام خیلی از کارها می بندند ، به زبان ساده تر وقتی می خواهیم یک کار مهمی را ،که فکر هم میکنیم درست است انجام بدهیم ، آنقدر صغری و کبری آطرافش می چینیم ، که اگر فلانی این را بگوید، اگر اون موضوع را فلان شخص بفهمد و....بلاخره الی ماشالله عوامل باز دارنده در اطرافمان وجود دارد ، همه این عوامل با همه ذهنیت هایی که برایمان بوجود می آید تبدیل می شوند به ترسهایی که ما را از انجام آن کار باز می دارند .طوری دست و پای ما را آن افکار می بندد گویی  نمیتوانیم حرکتی بکنیم . ترسها آنچنان بر ما چیره می شوند و ما را از مسیرهای پیشرفت دور نگه میدارند و در گذر زمان می بینییم خیلی کارهایی که باید انجام می دادیم فقط به علت و جود این ترسها انجام ندادیم و حسرتی برایمان به جای خواهد گذاشت ...

اما باید جریان اصلی انرژی انسانیت را به مسیر خود برد و دیوارهایی که اشیا و مادیات و حرف ها و اشخاص برایمان ساخته اند را خراب کرد و خود را آزاد کرد ، حس خوب رهایش را از گرایش ها بیرون کشید و از همه ِ گیر و دارها رها شد و از اسارت همه قضاوتهای نادرست  بیرون آمد ، ترسها  و افکار نادرست را به دور انداخت ، باید رها بشویم ، رهایش را تجربه کنیم و از همهِ نگاه ها خودمان را مصون بداریم به جریان اصلی انسانیت بیاندیشیم و احساس رها بودن از همه قید و بندها را تجربه کنیم ، و در اندیشه "حال" زندگی کنیم آن وقت است که معنای لذت را خواهیم دانست و از زندگی لذت می بریم  و بابت همه ِ آرامش و آنچه از یک احساس خوب بدست می آوریم سپاسگزاری کنیم .

نفس عمیق : کسی که افکارش را عملی میکند در واقع عادت به توانستن را در خود ایجاد میکند .