سلام به همه ی دوستان عزیز
گرچه کارهایم نیمه تمام است و به اتمام نرسیده است ، اما لطف و مهربانی های شما مگر می گذارد که دلم به کناری بنشیند .عشق و محبت و انس به شما عزیزان به مثابه نیرو محرکه ای در مسیر زندگی جریان می یابد که نمی توان وجودش را منکر شد و نادیده گرفت و به یادم آورد که کار های کوچکی را که از روی محبت انجام می دهیم خواهیم دید که آن کارها دیگر کوچک نیستند و در دلها فرو می روند و تاثیر می گذارند و من این را به وضوح در مراحل مختلف نظاره گر بودم .
بزرگی می گفت :
زمان بس کند می گذرد برای آنان که در انتظارند
بس تند می گذرد برای آنان که می ترسند
بس کوتاه است برای آنان که سر خوشند
وبس طولانی است برای آنان که در اندوهند
اما ابدی است برای آنان که عاشقند
و هر اندازه که دیگران را شاد کنیم به همان اندازه شاد می شویم و من چه بسیار سپاسگزارم از دوستانی که دراین مدتی که نبودم با قلبهای مهربانشان محبت را بر جای جای روحم نشاندند
از دانیال عزیز سهبای نازنین خانم سعادت یار بزرگوار مریم مهربان تسنیم خوبم و سعیده ی عزیزو پروازی دوباره با محبتم و تمامی کسانی که با رد پاهای مهربانی اشان باعث شادی و تازگی روحم شدند و هرگز این مهربانی ها را فراموش نخواهم کرد .این مهربانی ها را با دیداری خوش با عزیزانم خانم سعادت یار و سهبای نازنین از راه های دور و گرمای طاقت فرسا به امتداد کشیده و گرمای محبت را در درونم شعله ور کردند و ورقی از خاطرات به یاد ماندنی را بر صفحه ی روزگارم ترسیم کردند و من هرگز این مهربانی ها را از یاد نخواهم برد گرچه عمر می گذرد و یادها در ذهن باقی و مانا خواهند بود.
عقل ، میزان تفاوت در میان می آورد عشق در یک پله دارد کعبه و بتخانه را
و این را باوردارم که ثمره ی هر کاری به خودمان باز خواهد گشت کاری که برای شادی و موفقیت دیگران انجام می دهیم ثمره ای آن کار شادمانی و موفقیت برای خودمان است .
دیدار با خانم سعادت یار منتهی به یاد و دیدار آقای سلامت عزیز شد و من چه می اندیشم به اخلاق این مرد بزرگ که چگونه با تحمل اینهمه درد و رنج اینچنین با خلق خوش به صحبت می پردازد و من عمیقا به حرفهایش گوش جان می سپارم که تو چگونه اینهمه بزرگی ، می خندی و شادی را به دیگران هدیه می دهی تو بزرگی که اینچنین بزرگ می اندیشی و بزرگ می آموزی در رفتارت .
آن روز به حرفهای آقای وفایی ( از جانبازان عزیز آسایشگاه ثار اله ) می اندیشیدم که می گفت هر چه بر سر ما می آید از دروغ است و ما ابدا به این نمی اندیشیم .
دیروز که برای خرید وسایل خانگی به یکی از مراکز بزرگ شهر رفته بودم و از ده پانزده فروشنده ای که به سراغشان برای خرید رفتم یک نفر حرف راست نگفت و هر کدام با دروغ قصد فروش جنس خود را داشتند و من دوباره به یاد حرف جناب وفایی عزیز افتادم که می گفت هر چه بر سر ما می آید از دروغ است و ما روزگار را با دروغ سپری می کنیم که ،در کارهایمان اینگونه ناراستی است. .....
جان هوا پرستان ، در فکر عاقبت نیست گرد هدف نگردد ، تیری که شد هوایی
نفس عمیق :بچه های ما چیزی می شوند که ما هستیم پس چیزی باشیم که می خواهیم آنها باشند.
مثل قدیمی هست که می گه:
ثمر درخت پای درخت می افته....
بچه های ما مثل خودمان می شوند..بهتر می شوند که بدتر نمی شوند...
انشالله که بهتر می شوند ...