تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

تنفس

به نام آنکه فکرت آموخت

سلام دوستان


سلام دوستان عزیز


طهورا جان ، آنقدر گفتی و گفتی که من کم آوردم در مقابلت ...  گفتم به روی چشم ، سرم خلوت تر شد ، گفتی : من برادرزاده سر خلوت نمیخواهم  !

می نویسم برای همه ی عزیزانی که در طول این مدت مدید مرا مورد بذل محبت و مهربانی هایشان قرار دادند .

خانم سعادت یار عزیز، طهورای خوبم ، سهبای مهربان، سعیده نازنینم ، سرخ تر خوبیها و صبرای صبور و دیگر عزیزان...

می نوسیم محض اطاعت از امرتان  چون گفتنی ندارم همه ی خوبیها ازآن افراد بزرگواری است که گاهی توفیقی حاصل می شود که با زندگی اشان آشنا شوم !

اما در این یک سال و یازده ماه چه گذشت !

بهترین اتفاق سفر مقدس حج بود که در سال  نود و یک مشرف شدم. دعاگوی همه اتان بودم خصوصا در عرفات ، صحرای عشق و عرفان ...آنقدر سفر حج شیرین است که حلاوت شیرینی آن همیشه با تکرار واژه حج برای انسان تکرار میشود .خداوند قسمت کند به همه دوستاران زیارت خانه اش.

من اولین سفرم به مکه بود شاید برای انجام تکلیف رفتم چون نمی دانستم اینهایی که می روند چگونه اینقدر علاقه مند میشوند به دوباره رفتن !

وقتی مونیتور هواپیما با علامت قرمز رنگ سرزمین مدینه را نشان می دهد ، غربت تمام وجودت را می گیرد که من چه لیاقت داشتم که زیارت کنم کوچه های بنی هاشم را و اشک مجالت نمی دهد .

ودر کنار خانه کعبه دوباره از غربت درآمده و احساس امنیت می کنی ، تکیه می دهی به رکن یمانی ،زادگاه  ولی خدا (ع) و آرام می گیری از تنهاییهایت .

.....َ

یکسال و یازده ماه امتحان های فراوان ، تجربیاتت را زیاد میکند ، وقتی مرور می کنی گذشته را گاهی اوقات فکر میکنی  چقدر زندگی کرده ای .....

برای همه دوستان آرزوی سلامتی و سعادت دارم در پناه حق.


نظرات 17 + ارسال نظر
سعیده شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:29 ب.ظ

در درجه ی اول:
حاااااااااااااضر


سلام سعیده جان
خوش آمدی عزیزم
چقد دلم برات تنگ شده


طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ب.ظ

اول ...
هزاران بار... ممنون .
به اندازه شلوغی سرتان!!

سلام حاجیه خانوم برادرزاده تنفس عزیز

سلام عمه مهربانی ها
خدا قسمت شما کنه انشالله

طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ب.ظ

هزاران بار... ممنون .
به اندازه شلوغی سرتان!!

سلام حاجیه خانوم برادرزاده تنفس عزیز

خواهش میکنم ، اینها همه نشون میده که چقدر مهربونی .

سعیده شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:45 ب.ظ

چقدر خوشحالم که برگشتید
چقدر خوشحالم که می نویسید
چقدر این سلام دوستان سردر پست مزه داد
باشید و بمانید بزرگوار
باشید و بازهم برایمان حرف بزنید
اینجا را دوست دارم...
و صاحبش را...
اینجا می شود عمیق نفس کشید
چقدر خوشحالم کردید
.
.
یک سال و یازده ماه گذشت!!!
.
.
.
حجتان بارها و بارها قبول
اولین بار که چشمت به کعبه می افتد......احساسش قابل به وصف نیست اصلا..
اولین دیدار و ذکر و خواهشی که آن لحظه در ذهن و دلت نقش می بندد محال ممکن است که اجابت نشود...
هر ناممکنی آن لحظه ممکن می شود...
.
.
.
خوشحالم که هستید

منهم چقدر خوشحالم که شما را دارم
چقدر دوستت دارم
چقدر دلم برایت تنگ شده
چقدر به یادت بودم
به روی چشم ...

.
.
.
و چقدر زود میگذرد
.
.
.

خدا قسمتت کند بارها و بارها بروی
در کنار کعبه همه ناممکن ها ممکن می شود راست می گویی
من هم برای داشتنت به خودم می بالم

سعیده شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ب.ظ

ینی باز سلام یادم رفت

سلااااااااااام صاب خونه
خووووووبین ایشاالله؟

دل به دل راه داره....منم

سلامت را از درون قلبم شنیدم

سلام به روی ماهت
ممنونم از لطفت .

من بیشتر

سعیده شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:58 ب.ظ

عمه طهورا شرمنده

یاد اول شدن تو وبلاگ نرگس جان می افتم

قابل توجه طهورای عزیز.

سعیده شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 ب.ظ

من هی پاسخ کامنتامو می خونم،هی ذوق مرگ میشم

اصلا هم لوس نیستما....

منم هی کامنتای شما رو میخونم و هی خوشحالتر میشم

خیلی هم خانومممممی

مریم شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:28 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام خانوم تنفس عزیز
در این سرا جایی برای من هم هست؟

سلام مریم مهربان
درب این سرا به روی همه بازه عزیزم
خوش آمدی نازنین

طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ب.ظ

شنیده بودم این سعیده جان تیرانداز ماهری هستنا ...باورم نمیشد
اول دومی نداره خب

چقدر درباره سفر زیبا نوشتید برادرزاده ...خیلی به دل میشینه .

سعیده در همه کار زرنگه عمه جون
البته که نداره!
شما لطف داری ، اما این سفر اینقدر معنویت داره که اگه بخوای همه مراحل و خاطراتش را بنویسی چندین پست باید نوشت ( اینجا شکلک حسرت نداره؟!)

سهبا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ب.ظ http://ayeneyesheydayi.blogsky.com/

سلام عزیزترینم . خوش آمدید . میگم امروز اکسیژن فضای مجاز به حد کفایت هست , پس بگو شما با نفسهای معطرتون پاکش کردید . ممنونم مهربون .
ضمنا به خونه من هم سر بزنید خانم تنفس عزیزم .

سلام عزیز مهربانم
لطف داری عزیزم . منهم با حضور شما عزیزان قوت میگیرم.
همین الان میام

مریم شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:08 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مهربانی آیه های پنهان خداست در دلها
و نگاه تو واژه به واژۀ این آیه

سپاسگزارم از مهرتون خانم تنفس عزیزم

حضور و مهربانی هایت را به خاطر دارم

وساطت های مهربانانه مادر بزرگوارت را با جان دل به یاد می آورم .

سلام و دعاگویم

مریم یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

دوباره سلام
اتفاقا برای مامان توضیح دادم که اومدین
ایشونم خوشحال شد و به من تبریک گفت

سلام
خدا براتون سلامت نگه اش دارد .

س دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ق.ظ

سلاااام
تازه فرصت کردم گذری داشته باشم.
اما همه ی متن رو نخوندم ...گریه ام گرفت ...
متن شما نظر سنگینی خواهد
فعلا مهمان بغضم

سلام بزرگوار
برقرار باشید انشالله.

س دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:58 ب.ظ

سلام دوباره
خیلی زیبا بود خواندم.
خوشحالم که هستید و می مانید.
سفر عالی مقامتان هم تبریک
شرمنده که نمی دانستم. و حتی از بدرقه و استقبال محروم می مانم.
خوش به حال شما.

سلام و درود
شما لطف دارید بزرگوار
خداوند قسمت شما کند انشالله بهترین زیارتها را.
ممنونم

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام برادرزاده جان ...سرتون در چه حاله ؟سرتون سلامت...

سلام عمه جانم
این روزها سرم خلوت است نه از اون خلوتها
ممنونم

سرخ تر چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ق.ظ

سلام و رحمت خدا
بسیار خرسندیم از حضور مجددتان
سپاسگزارم که هنوز در یادتان بودیم برای لحظه های قشنگ دعا
زیارت هایتان هم گوارای وجودتان

سلام و درود بر شما
ممنونم از لطفتون .
قسمت همه دوستان باشد انشالله.

هستی پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ب.ظ

چقدر خوشحالم که دوباره به روز کردین اینجا را
زیارت تون قبول
من هم واقعا خوشحالم که اینجام

سلام هستی جان
خوش آمدی عزیزم .
ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد